یکی از دوستای صمیمیم ، همون که  یبار گفتم سفر مجردی باهم رفتیم مشهد دیشب مراسم عقدش بود!

پای داداشش موقع جا به جایی وسایل برای آماده کردن خونه داغون شده بود

واسه همین به منو و رفیق دیگم سپرد که غذا عروسی بریم بگیریم بیاریم!

عین این فیلم ها که دوتا شیرین عقل میزنند کل مراسم نابود می کنند شده بود:)))

آخه تو راه گم شدیم و مسیر ۱۵ دقیقه ای رو یه ساعته رفتیم:))

هی زنگ میزد آقا مراسم تمام شده کجایید پس؟

به مَمَد دوم که باهام بود میگم خدا عمری داد موقع مراسم خودمون شد یادت باشه کار ندیم دست این که تلافی مراسمش سرمون در میاره!:)))

 

 

 

[ پ.ن اول ] داماد که داشت با همه روبوسی میکرد به مَمَد دوم میگم : تو هم این داماد گل و خوب و سربه زیر میبینی یاد اُسکلک بازی هاش میفتی؟

[ پ.ن دوم ]هیچ زمان مَمَدین  (دوتا مَمَد) باهم جایی نفرستید!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها